مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک از دیدگاه استراتژیست های بزرگ
از دیدگاه کارپنتر و ساندرز مدیریت استراتژیک فرآیندی است که در آن سازمان، تدوین و اجرای استراتژی را مدیریت می کند، درحالیکه رابینز و کولتر بر این عقیده اند که از آنچه مدیران برای توسعه استراتژی های یک سازمان انجام می دهند. همچنین پیرس و رابینسون این نوع مدیریت را مجموعه ای از تصمیمات و اقدامات که نتیجه تدوین و اجرای برنامه های طراحی شده برای رسیدن به اهداف شرکت است تعریف میکنند، و در حالیکه مالحی، فریناز، و فینلی این نوع مدیریت را حداقل به عنوان فرآیند تنظیم جهت گیری های طوالنی مدت برای سازمان تعریف می کنند.
فرآیند مدیریت استراتژیک برای مطابقت با شرایط دائمالتغییر بازار و ساختار رقابتی با سازمانهایی که به طور مداوم منابع، توانمندیها و صلاحیت های اصلی را توسعه می دهند، استفاده می شود.هیت و همکاران، کارپنتر و ساندرز و رابینز و کولتر، فرآیند را شامل یک مجموعه کامل از تعهدات، تصمیمات و اقدامات مورد نیاز برای یک سازمان برای رسیدن به رقابت استراتژیک و کسب بازده بالاتر از متوسط می دانند.معمولا ورودیهای استراتژیک از تجزیه و تحلیل محیط داخلی و خارجی مشتق شده اند، و برای شکلگیری و اجرای استراتژی موثر لازم هستند.
مقاله پیشنهادی ما به شما همراهان گرامی: مطالعه مقاله مدیریت کسب و کار چیست؟
جاری سازی تفکر استراتژیک در تمام سطوح
مرحله چهارم: با پی بردن به این موضوع که حتی بهترین برنامه های استراتژیک هم بدون.نظرات مدیران سطح پایین تر بی ارزش هستند میتوانیم این موضوع را بهتر درک کنیم و بدانیم مدیریت ارشد، گروه های برنامه ریزی متشکل از مدیران و کارکنان کلیدی بخش ها و گروه های کاری مختلف را تشکیل می دهد.این گروه های برنامه ریزی یک سری از برنامه های را با هدف دستیابی به اهداف اساسی شرکت توسعه داده و یکپارچه میکنند.در حال حاضر برنامه های استراتژیک جزئیات مربوط به اجرا، ارزیابی و کنترل را در بر میگیرد و به جای تلاش برای پیش بینی کامل آینده برنامه ها بر سناریوهای پیش رو تاکید دارند برنامه استراتژیک پنج ساله پیچیده ای که در یک سال تهیه می شد، اکنون جای خود را به جاری سازی استراتژیک.در تمام سطوح سازمان در سرتاسر طول سال داده است.
اطلاعات استراتژیکی که قبلا فقط در اختیار مدیریت ارشد قرار میگرفت، اکنون از طریق شبکه های محلی، شبکهای اجتماعی و بستر اینترنت در دسترس تمام افراد سازمان می باشد.به جای تشکیل یک ستاد عظیم و متمرکز برنامه ریزی، مشاوران برنامه ریزی داخلی و خارجی همواره در دسترس هستند تا بحث های مربوط به طرح ریزی استراتژی کمک کنند.
با وجود این ممکن است مدیریت ارشد، فرایند برنامه ریزی مدیریت استراتژیک را شروع کند، ولی استراتژی های انتخاب شده ممکن است از هر جای سازمان پیشنهاد و مطرح شده باشد. برنامه ریزی به طور معمول، تعاملی و بین چند سطح محدود از سازمان و تا حدودی بالا به پایین است. از همین رو، در پیاده سازی مدیریت تمامی افراد در تمام سطوح سازمان در این فرایند مشارکت دارند.
ویژگیهای این نوع از مدیریت
تعریف مأموریت و چشمانداز:
مدیریت استراتژی شامل تعیین یک مأموریت و چشمانداز برای سازمان است. مأموریت هدف سازمان را مشخص میکند، در حالی که چشمانداز آرزوهای آن را بیان میکند.
تجزیه و تحلیل محیط بیرونی و داخلی:
همچنین شامل تجزیه و تحلیل محیط بیرونی و درونی سازمان است. این تجزیه و تحلیل به درک فرصتها و تهدیدهایی که سازمان در معرض آنها قرار دارد و همچنین نقاط قوت و ضعف آن کمک میکند.
تعیین اهداف کوتاهمدت و بلندمدت:
پس از تجزیه و تحلیل محیط، مدیریت استراتژی شامل تعیین اهداف کوتاهمدت و بلندمدت برای سازمان است. این امر سازمان را قادر میسازد تا منابع و تلاش خود را در جهت دستیابی به نتایج مطلوب متمرکز کند.
تدوین استراتژیها:
تدوین استراتژیها شامل تصمیمگیری در مورد اقداماتی است که سازمان باید برای دستیابی به اهداف خود اتخاذ کند. این امر شامل تصمیمگیری در مورد نحوه تخصیص و استفاده از منابع است.
پیادهسازی استراتژیها:
پیادهسازی استراتژیها شامل اجرای استراتژیهای تدوین شده است. این موضوع شامل ایجاد سیستمها و رویههای لازم برای اطمینان از اجرای مؤثر استراتژیها است.
ارزیابی عملکرد :
بخش کلیدی مدیریت استراتژی است. این امر مستلزم نظارت و اندازهگیری پیشرفت سازمان در دستیابی به اهداف کوتاهمدت و بلندمدت است. این مسئله به شناسایی فرصتهای بهبود کمک میکند.
انواع مدیریت استراتژیک
استراتژی کسب و کار
یک استراتژی تجاری بر توسعه یک برنامه اقدام بلندمدت برای دستیابی به اهداف یک شرکت، مانند افزایش سود یا سهم بازار تمرکز دارد. این نوع استراتژی شامل تجزیه و تحلیل بازار فعلی و رقبا، ایجاد یک چشمانداز استراتژیک و تعیین اهداف کوتاه و بلندمدت است.
استراتژی شرکتی
استراتژی شرکتی یک برنامه عملی است که نحوه دستیابی شرکت به اهداف و مقاصد خود را مشخص میکند. این شامل تجزیه و تحلیل محیط فعلی، شناسایی اهداف استراتژیک و تعیین بهترین راه برای رسیدن به آنها است.
استراتژی رقابتی
استراتژی رقابتی یک برنامه عملی است که شرکتها برای برتری نسبت به رقبای خود از آن استفاده میکنند. این موضوع شامل تجزیه و تحلیل رقبا، شناسایی نقاط قوت و ضعف و ابداع استراتژیهایی برای سرمایهگذاری از فرصتها و کاهش تهدیدها است.
استراتژی نوآوری
استراتژی نوآوری فرآیند توسعه محصولات، خدمات و فرآیندهای جدید است که میتواند به یک شرکت مزیت رقابتی بدهد. این امر شامل شناسایی نیازهای مشتری، ایدههای طوفان فکری، توسعه نمونههای اولیه و آزمایش آنها است.
استراتژی عملیاتی
استراتژی عملیاتی بر چگونگی بهینهسازی منابع و فرآیندها به منظور ایجاد ارزش و دستیابی به اهداف سازمانی تمرکز دارد. که شامل تجزیه و تحلیل عملیات جاری، تعیین اهداف و مقاصد و ایجاد برنامههایی برای رسیدن.به آن اهداف است.
مفاهیم مدیریت استراتژیک چیست؟
تجزیهوتحلیل ماتریس SWOT
کلمهی SWOT مخفف عبارتهای Opportunities ،Weaknesses ،Strengths و Threats است و به ترتیب نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدهای کسبوکار معنا میشود. ماتریس که جزو مفاهیم مدیریت راهبردی است، اساسا از نقاط قوت و ضعف که عوامل داخلی شرکت هستند. و همچنین فرصتها و تهدیدها .که عوامل بیرونی هستند، تشکیل شده است.
هر شرکتی عوامل بیرونی یا فرصتها و تهدیدها را با توجه به بازار فعالیتش تعیین میکند. تجزیهوتحلیل سوات که جزو مفاهیم این نوع از مدیریت است، به شرکت کمک میکند تا استراتژی تجاری مختص به خود را با شناخت نقاط ضعف و قوت آن و همچنین فرصتهای احتمالی و تهدیدات موجود در بازار ارائه دهد.
منحنی یادگیری
منحنی یادگیری یا تجربه، یکی دیگر از مفاهیم مدیریت راهبردی است. که توسط گروه مشاوره بوستون (Boston Consulting Group).در سال ۱۹۶۶ توسعه داده شد. بر اساس این منحنی، هر زمان که تولید دو برابر شود، هزینه تولید تجمعی مربوطه به میزان ۱۵ تا ۲۵ درصد کاهش مییابد. همچنین منحنی تجربه موضوعی است که مدیر یک شرکت هنگام ارائه برنامه عملیاتی باید آن را در ذهن داشته باشد.
کارکنان شرکتها معمولا با گذشت زمان تجربه بیشتری به دست میآورند. و به این ترتیب کار انجام شده.توسط آنان در زمان مشخصی به میزان قابل توجهی افزایش مییابد. به همین دلیل است که اگر شرکتی بخواهد مزیت رقابتی را در بازار خاصی حفظ کند، با گذشت زمان باید بیشتر به دنبال حفظ این مزیت باشد.
زنجیره ارزش
زنجیره ارزش را میتوان اساسا به عنوان زنجیرهای از فعالیتهایی تعریف کرد که توسط یک کسبوکار انجام میشود تا محصول یا خدماتی ارزشمند را به بازار عرضه کند.
این فعالیتها میتوانند شامل فعالیتهای بازاریابی انجام شده، زنجیره تامین. محصولات یا فرایندهای تولید باشند. همسویی بهتر عناصر در زنجیره ارزش به شرکت این امکان را میدهد تا پتانسیل خود را برای ایجاد مزیت رقابتی در زمینه فعالیتش افزایش دهد. از این رو، برخورداری از دانش زنجیره ارزش نیز عنصری حیاتی در مدیریت استراتژی محسوب میشود.
نتیجه گیری
مدیریت استراتژیک یکی از حوزههای مهم مدیریت است که به برنامهریزی، اجرا و کنترل استراتژیهای سازمانی میپردازد. این نوع مدیریت به شرکتها کمک میکند. تا مسیری را برای رسیدن به اهداف بلندمدت خود تعیین کنند و در محیطهای پیچیده و متغیر به طور مؤثر عمل کنند.در نتیجه، با تکیه بر ذهنیتی پویا، آیندهنگر، جامعنگر و اقتضایی، راه حل بسیاری از مسائل سازمانهای امروزی است. این شیوه مدیریت باعث میشود. که سازمانها به شیوهای خلاق و نوآور عمل کنند. و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکنند.
برای ارسال نظر لطفا ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید. صفحه ورود و ثبت نام