کوچینگ سازمانی (Organizational coaching) چیست؟
کوچینگ سازمانی به عنوان یکی از ابزارهای کلیدی برای بهبود عملکرد و افزایش بهرهوری سازمانها شناخته میشود. این فرآیند شامل همکاری نزدیک بین کوچ و اعضای سازمان است تا با شناسایی نقاط قوت و ضعف، اهداف مشخصی تعیین شود و راهکارهای عملی برای دستیابی به این اهداف ارائه گردد. کوچینگ سازمانی نه تنها به توسعه مهارتهای فردی کمک میکند، بلکه باعث تقویت فرهنگ سازمانی و افزایش رضایت کارکنان نیز میشود. در این مقاله، به بررسی مفهوم کوچینگ سازمانی، مزایا و روشهای اجرایی آن خواهیم پرداخت.
تاریخچه کوچینگ | آیا کوچ یک اصطلاح تازه و جوان است؟
در بسیاری از کتابها و مقالات کوچینگ میگویند کلمهی Coaching با مفهومی نزدیک به معنای امروزی آن، نخستین بار در سال ۱۹۳۷ به کار رفته است.
ظاهراً فردی به نام گوربی (Gorby) در آن زمان در مقالهای گفته بوده «برای بهبود عملکرد در محیط کار، باید افراد باتجربهتر کوچینگ افراد کمتجربهتر و تازهوارد را بر عهده بگیرند.» به نظر میرسد گوربی کوچینگ را مشابه آموزش (و شاید در زبان امروزی: منتورینگ در نظر گرفته است.
جاناتان پسمور که از جمله معتبرترین محققان در زمینه کوچینگ است میگوید که در سال ۱۹۱۱ هم Coaching در متنهای مدیریتی و مهارتی وجود داشته است. اما معنی کلمه کوچینگ در آن زمان بیشتر از جنس آموزش و راهنمایی بوده است. مثلاً میگفتهاند در محیطهای آموزشی باید کوچینگ برای دانشجویان وجود داشته باشد یا برای برنده شدن در مسابقهی مناظره میان دانشجویان دانشگاههای مختلف، دانشجویان باید کوچ داشته باشد.
اما بحث کردن بر سر این تاریخها و جستجوی نخستین کاربردها، ارزش چندانی ندارد. چون اصطلاح کوچینگ تا چند دهه رواج نداشته و همهی آنچه ما از کوچ و کوچینگ شنیدهایم و میشنویم از دههی هشتاد و نود میلادی (سی تا چهل سال پیش) آغاز شده است.
مقاله پیشنهادی ما به شما همراهان گرامی: مطالعه مقاله نمودار گانت راهنمایی برای مدیریت پروژه های موفق
معنی کوچینگ | به کدام تعریف کوچینگ تکیه کنیم؟
به نظر میرسد میتوانیم کتاب مربیگری برای عملکرد بهتر (coaching for perfromance) نوشتهی جان ویتمور (John Whitmore) را به عنوان یکی از متون مرجع برای تعریف کوچینگ در نظر بگیریم.
این کتاب تقریباً نخستین کتاب جدی زمینهی مربیگری و کوچینگ است. که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد و طی چهار دههی اخیر به دهها زبان ترجمه شده است.تقریباً هر کتاب و مقالهای هم به مرور تاریخچه کوچینگ میپردازد. به کتاب کوچینگ ویتمور اشاره میکند و بعید است در یک دوره کوچینگ یا کلاس کوچینگ، نامی از این نویسنده و این کتاب نشنوید.
تعریف کوچینگ از نظر جان ویتمور
کوچینگ وسیلهای است برای شکوفا کردن پتانسیلهای یک فرد که عملکرد او را بهشدت بهبود میبخشد و بهجای آنکه به فرد آموزش دهد، به او کمک میکند تا بتواند یاد بگیرد.
انواع کوچینگ | تخصص های کوچینگ به چند دسته تقسیم میشوند؟
کوچینگ و مربیگری هم مثل هر رشتهی دیگری، به مرور با حرفهای شدن. و گسترش قلمرو فعالیتهایش، به زیرمجموعههای تخصصیتر (اصطلاحاً Sub-specialties) تقسیم شده است و انواع گرایشهای کوچینگ به وجود آمدهاند.
اغراق نیست اگر بگوییم تقریباً هر کس هر کاری انجام میداده، یک کلمهی کوچ را هم به کارت ویزیت خود اضافه کرده. و کوچینگ را در رزومهاش جا داده است. بعضی از این زیرمجموعهها بسیار تخصصی هم به نظر میرسند. به عنوان نمونه، کسانی امروزه خود را متخصص گریف کوچینگ (به انگلیسی: Grief Coaching) معرفی میکنند و میگویند به عنوان گریف کوچ میتوانند. به شکل تخصصی به انسانها برای عبور از «مراحل اندوه» و «سختیهای از دست دادن» کمک کنند. کاری که سالها رواندرمانگران مشغول آن بودهاند و هیچوقت مدعی نشدهاند چنین کاری، یک تخصص مستقل است.
به علت همین تنوع، بعید است بتوانید فهرستی از تخصص های کوچینگ تنظیم کنید که همه را راضی کند .
بنابراین، ضمن تأکید بر این که تقسیمبندی شفاف و مشخصی برای خدمات کوچینگ وجود ندارد، میتوان گفت حداقل چند گرایش تخصصی کوچینگ وجود دارد.که بیشتر منابع و صاحبنظران به آنها اشاره میکنند و از آنها نام میبرند
کوچینگ مدیران اجرایی (Executive Coaching)
مخاطب این نوع کوچینگ و مربیگری، مدیران اجرایی در ردههای ارشد (و گاهی میانی) سازمانها هستند. کوچها با استفاده از اصول و ابزارهای کوچینگ میکوشند به بهبود عملکرد این افراد در محیط کار کمک کنند.
کوچینگ رهبری (Leadership Coaching)
مخاطب کوچینگ رهبران هم مدیران ارشد سازمانی هستند
بنابراین تفاوت Leadership Coaching و Executive Coaching بیشتر در «هدف کوچینگ» است و نه «مخاطب کوچ.»
در کوچینگ رهبران هدف کوچ این است که به مُراجع خود کمک کند. توانایی خود را در ارتباط با دیگران و تعامل با آنان و تأثیرگذاری بر روی آنها افزایش دهد. بر خلاف کوچینگ مدیران اجرایی که بیشتر به جنبههای اجرایی و عملیاتی سازمان و کسب و کار پرداخته میشود.
کوچینگ کسب و کار (Business Coaching)
با وجودی که اصطلاح بیزینس کوچینگ در سالهای اخیر بسیار رواج پیدا کرده، هنوز دربارهی تعریف آن اتفاقنظر وجود ندارد.
برخی میگویند بیزینس کوچینگ دقیقاً معادل کوچینگ مدیران اجرایی است و این دو اصطلاح تفاوتی با هم ندارند.
اما گروهی دیگر، تعریف گستردهتری را پذیرفتهاند. آنها معتقدند که کوچینگ کسب و کار یک چترواژه است که بالای سر همهی فعالیتهای کوچینگ در کسب و کار قرار میگیرد. یعنی کوچینگ مدیران اجرایی، کوچینگ رهبران و نیز کوچ کردن افراد و مربیگری برای آنها در ردههای پایین سازمان، همگی مصداق کوچینگ کسب و کار است.
مدیر در نقش کوچ (Manager as Coach)
در بیشتر انواع کوچینگ، کوچ این کار را به عنوان شغل خود انتخاب میکند.
اما داستان «مدیر در نقش کوچ» کمی فرق دارد. در اینجا کار اصلی مدیر، مدیریت است. اما او در کنار انواع نقشهایی که به عنوان مدیر در سازمان بر عهده دارد، نقش کوچ را هم برای همکاران و زیردستان خود در نظر میگیرد.
قرار نیست مدیر برای همهٔ کارکنان سازمان، نقش کوچ را ایفا کند. شاید او یک یا چند نفر از مدیران میانی یا دستیاران خود را انتخاب کرده و نقش کوچ را صرفاً برای آنها بر عهده بگیرد.
در این باره کتابهای زیادی با عناوینی از جنس «مدیر در نقش کوچ» یا «رهبر در نقش کوچ» نوشته شدهاند که مثل سایر حوزههای کوچینگ، بعضی از آنها سطحی و بیپایه و برخی دیگر، عمیقتر و مستندتر هستند.
کوچینگ سازمانی
کوچینگ عملکرد یا پرفورمنس کوچینگ (Performance Coaching)
در کوچینگ عملکرد، کوچ تلاش میکند عملکرد طرف مقابل را در یک زمینهٔ مشخص بهبود دهد. پرفورمنس کوچینگ را میتوان یکی از قدیمیترین و اصیلترین شاخههای کوچینگ دانست. چون مربیهای ورزشی – که نخستین نمونههای کوچ محسوب میشوند – عملاً برای بهبود عملکرد تلاش میکنند. و حوزهٔ فعالیت آنها را میتوان کوچینگ عملکرد در نظر گرفت.
البته طی سالهای اخیر، کوچینگ. عملکرد در حوزههای سازمانی به شدت رواج یافته. و معمولاً اگر اصطلاح «کوچ عملکرد» را بدون هرگونه توضیح بیشتر به کار ببرید، مخاطب فرض میکند. موضوع بحث، کوچینگ در فضای سازمان است.
کوچینگ عملکرد را نمیتوان کاملاً مستقل از سایر قلمروهای کوچینگ در نظر گرفت. بیشتر انواع کوچینگ که در این درس گفتیم، میتوانند با کوچینگ عملکرد همپوشانی داشته باشند. (مثلاً یکی از فعالیتهای مدیر در نقش کوچ میتواند کوچینگ عملکرد باشد.
ایجاد فرهنگ جدید مدیریت در محیط کسب و کار
یکی از مهمترین وظایف کوچ سازمانی، جا انداختن فرهنگ کوچینگ در سازمان است. مدیریت به سبک آمرانه و از بالا به پایین در مدیریت.به روز دنیا از میان رفته است و مدیریت تعاملی جای آن را گرفته است. القای جو مشارکت، کنجکاوی، خلاقیت، حل مسئله و همدلی به تمامی تیم، اجزای تشکیل دهنده این فرهنگ هستند.
مزایای کوچینگ سازمانی
- بهبود عملکرد فردی و تیمی: کوچینگ سازمانی به افراد کمک میکند تا نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کرده و با استفاده از راهکارهای مناسب، عملکرد خود را بهبود بخشند.
- افزایش انگیزه و رضایت کارکنان: با ایجاد فضای حمایتی و تشویقی، کوچینگ سازمانی میتواند انگیزه و رضایت کارکنان را افزایش دهد.
- توسعه مهارتهای رهبری: کوچینگ به مدیران کمک میکند تا مهارتهای رهبری خود را تقویت کرده و بهبود بخشند.
- تقویت فرهنگ سازمانی: با ترویج فرهنگ یادگیری و توسعه، کوچینگ سازمانی میتواند به تقویت فرهنگ سازمانی کمک کند.
- افزایش بهرهوری: با بهبود عملکرد و افزایش انگیزه کارکنان، بهرهوری سازمان نیز افزایش مییابد.
معایب کوچینگ سازمانی
- نیاز به زمان: فرآیند کوچینگ نیاز به زمان دارد و نتایج آن ممکن است به سرعت قابل مشاهده نباشد.
- مقاومت در برابر تغییر: برخی از کارکنان ممکن است در برابر تغییرات و روشهای جدید مقاومت نشان دهند.
جمع بندی
مدیران کارآمد باید بتوانند به کارمندان خود جهت دهی کنند. این جهت گیری ها می تواند به صورت کوچینگ دستوری یا کوچینگ غیر مستقیم باشد. به هر حال، مدیران مسئول اطمینان از اینکه واحدهای سازمانی آنها نتایج مورد نیاز سازمان را ارائه می دهند، هستند. اگر در انجام این کار شکست بخورند، سازمان به اهداف استراتژیک خود نمی رسد.
برای ارسال نظر لطفا ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید. صفحه ورود و ثبت نام